از دلِ مرگی جدی …

در یکی از فیلم‌های مستندم، آنتونیو گاموندا، رابطه‌ی شعر و لذت را چنین توضیح می‌دهد: «شعر، کاشتن بذر لذت است در تن مرگ!» می‌پرسم چطور می‌شود، بر تن مرگ، بذر لذت پاشید؟ گاموندا در جای دیگری از همین فیلم مثالی می‌آورد: «شعری می‌خوانید از سزار بایه‌خو یا خورخه منریکه و …

آنتونیو گاموندا | کتاب سسیلیا

نور، نخستین حیوانِ مشهودِ آن نامشهود است.                                                  لزاما لیما     این کتاب را آنتونیو گاموندا برای نوه‌اش نوشت. که از آثار مهم شعر گاموندا محسوب …

باید باران ببارد | آنتونیو گاموندا

باید باران ببارد! خشک‌سال است در نور و خاکستر می‌گرید چون مادرم، بدون اشک. باید باران ببارد باید ببارد تا ذرت‌های مقدس برخیزند تا برگزاری مراسم مرگ ممکن شود. باید باران ببارد.چرا نباید؟ چرا نباید ببارد در ظلمات دستگاه گوارش، در مغز استخوان‌های جوشان؟ باید باران ببارد در جوانان مجنون …

بر سرمای درون | گزارشی با خاطره‌ی احمد شاملو

۱. زمانه‌ی غریبی‌ست، آری. زمانه‌‌ای‌ست که «سخنِ حق‌طلبی» انگار همان نخستین سخنی‌ست که از تمام عرصه‌های حیاتِ روزمره، حیاتِ سیاسی و اجتماعی و قلمروهای تفکر و آفرینش هنری به کناری نهاده‌ شده‌است. آنتونیو گاموندا، سال‌ها پیش در گفتگویی با من بیان کرد که دیگر هیچ کشوری را نمی‌شناسد که «حقیقت» …

زیر پوست مادرت می‌خوابی | آنتونیو گاموندا

زیر پوست مادرت می‌خوابی و رویاهایش در رویاهای تو رخنه می‌کنند. در همان حیرت درخشان بیدار می‌شوید. هنوز نمی‌دانی که هستی: مرددی میان مادرت و ‌لرزشی زنده.

تو بر دلم نشسته‌ای | آنتونیو گاموندا

انگار که فرود آمده باشی بر دلم و نور آورده باشی به رگ‌های من و من سرخوشانه دیوانه‌‌‌ باشم. در زلالی‌ات همه چیز قطعی‌ست: تو بر دلم نشسته‌ای نور در رگ‌هایم و من‌ سرخوشانه دیوانه‌‌ام.

زیر درختان بید | آنتونیو گاموندا

زیر درختان بید تو را در آغوشم می‌برم و احساس می‌کنم زنده‌ای. پس به نور در می‌آییم و برای نخستین بار آسمان را می‌بینی، نشانه‌ها را و بدانان نام می‌بخشی. حقیقت دارد: در گستره‌ی دست‌هایت آسمان بزرگ و آبی‌ست.

برگشت به بالای صفحه