نرسیده به هولار

از حدود سنگ‌تراشان که رد می‌شدی، پیش از این‌که به هولار رسیده باشی، باید از «آقا سر» می‌گذشتی. می‌گفتند روزی غریبه‌ای به خانه‌ی اربابی رفت و تقاضای کار کرد. ارباب زمینی را به او سپرد و معروف است که غریبه، به یک روز کاشت، به یک روز داشت و به …

بیماری‌های زبان

عمو جان، خسته‌تر از آنم که از این روزهای آشفته برایت بنویسم. سخت مشغول کارم تا هجرتی دیگر را ممکن کنم. این‌بار هجرتی از جهان کلمات به عالم اعداد‌. پیشه‌ورانِ کلمات در زبان ما، سیاست‌مداران‌اند و نه شاعران. لئون فیلیپه، که از تبعید مکزیکی‌اش، اسپانیای فرانکو را نظاره می‌کرد می‌گفت: …

آغاز سخن

نازنین-رفیقِ سالیان، عموی مهربان، نامه‌ی دوم‌ات را نخوانده گریسته بودم. می‌دانستم استخوان‌هامان با هم حرف می‌زنند. روایت گوشت و پوست نیست: مکالمه‌ای‌ست میان هرچه در من و تو دیرتر فساد می‌پذیرد. شالوده‌ای که شالوده‌ای دیگر را به بر گرفته‌است. در سرسرای آن معماری ویران، با من گفتی که حافظ، بازی …

از امحا و انتحار

۱ از پنجره‌ی خانه‌ات، گنبد کلیسایی پیداست، خانه‌هایی در هم و بر هم، بساز و بفروش، و یک تپه‌ی پردرخت. شهری‌ست که زیبایی‌اش در آنسوهاست. در تاریکی زخمت نمی‌زند و در روشنی، مهاجم است. دیکتاتوری می‌خواست آن‌را شبیه پاریس بسازد. در شعرهای یک قرن پیش، با لقب «پاریس کوچولو» ظاهر …

برگشت به بالای صفحه